مطالب توپ فيسبوكي زود باش بيا بلاقا گؤره سلام خدمت بازديد كنندگان گرامي اين وبلاق جهت شاد نمودن شما ايجاد شده و شايد هم دعاي خير شما و گاهي خدايي نكرده فحش هايي نصيب ما شود ولي به هيچ عنوان از شما نخواهم گذشت اگر در وبلاگ نظري نگذاريد. سون یازی لار
اما بدترين ضربهاي كه يه پسر ميخوره :
. . . . . . . . زمانيه كه مي فهمه سيستمش بازي مورد علاقشو ساپورت نميكنه .... :))) بؤلوم : خنده دار قيافت شبيه ريال شده !! مرتيكه شعورش در حد رياله !! هوي بچه ريالي !! ريال نخور !! ريال شعر !!!!!! خخخ بؤلوم : جالب كشوري كه آثار تاريخي گوناگوني داردكشوري كه درآمد زيادي از اماكن ديني دارد.كشوري كه مرغوب ترين برنج حهان داردكشوري كه يكي از بهترين چايي هاي دنيا را دارد.....صاحب كم ارزش ترين پول دنيا است :|
بؤلوم : جالب دختره نوشته: دلارم نشديم كه بكشيم پايين ملت حال كنن!دخترم شما بكش پايين اگه ملت حال نكردن با من!:-D
بؤلوم : خنده دار يادش بخير اون قديما وقتي بچه بوديم مترآهني رو سيخ مي برديم بالا وقتي مي شكست افسرده مي شديم!
بؤلوم : جالب الان كه ۱۸سالمه تازه مي فهمم كه چرا تو كودكي وقتي قايم موشك بازي مي كرديم من هيچ وقت نمي تونستم دختر و پسراي بزرگ فاميلو پيدا كنم!
بؤلوم : جالب من يه عروسي مي گيرم مختصر و هيچ كسو دعوت نمي كنم مي دونين چرا؟....چون اون وقت دختراي خشگل كه با آرايش خوشگل ترم مي شن رو مي بينم تازه مي فهمم چه غلطي كردم!:-D
بؤلوم : خنده دار دختره تو بانك داشت حسابارو برام توضيح مي داد كهآره اين سپرده كوتاه مدته ولي اگه زوددرش بياري سود نمي كني و بايد توش نگهش داريمنم عمدأ باز مي پرسيدم يعني اصلأ درش نيارم؟دختره خل باز مي گفت: هر چي بيشتر توش باشه به نفع خودته من واسه خودت مي گمگفتم يعني براي شما ضرر نداره زياد توش باشه؟يهو قيافش عوض شد ولي خودشو نباخت و اين دفعه با پوز خند گفت:البته موجودي شما اونقدر كمه كه اصلأ حسابو ببندين بهتره!
بؤلوم : جالب اين اتفاق تاسف بار در منطقه جردن رخ داده بود كه مادر دختر ۷ ساله مير بيرون و دختر بعد از ۱۰ دقيقه مياد بيرون وزنگ خانه همسايه شان را مي زنه يه پسر۲۷ ساله به نام پيمان درو باز مي كنه و با مهربوني با دختره كه اسمش سارا بود حرف مي زنه سارا به پسره مي گه :مادرم رفته بيرون و گازو روشن گذاشته اگه مي شه بيا خونه ما و شعله گاز رو يكم كم كن چون من از گاز مي ترسم نمي تونم اين كارو بكنم.پسره قبول كرد و رفت خونه اونا و شعله گازو خاموش كرد بعد دختره يه شربت آورد كه توش قرص خواب آور ريخته بود پسره شربت رو نوشيد و به خواب عميقي فرورفتبعد سارا دارا رو صدا كرد و گفت: يكي سر كار رفته و تموم اين متنو خونده!:-D
بؤلوم : جالب یولداش لار سورغو یارپاق لار سایغاج
|
||